خاطره پزشکی -آنفلوانزا وطب سنتی
نوشته دکتر رحمت سخنی از مرکز آموزشی درمانی امام خمینی (ره) اورمیه http://www.rs272.com/
ویراستاری : سیمین گله بان
نیمه شب ساعت دو آرامشی غریب در اورژانس حکم فرما بود. کادراورژانس هر کدام مشغول کاری بودند. یکی فرمهای تریاژ را بررسی می کرد، یکی لیست مصدومین و تصادفات را در می آورد.من هم به فکر کارهایی که باید صبح انجام می دادم، بودم. با تأنی که حاکی از خستگی کار اورژانس بود به طرف آبدار خانه رفتم تا یک فنجان چای تهیه کنم. از بخت بد حتی آب جوشیده هم نبود. پکر به اتاق پزشک برگشتم در افکارم غوطه ور بودم که صدای برخورد شدید چرخهای اتومبیلی با زمین افکارم را به هم ریخت. چند زن در حالی که داد می کشیدند تو را به خدا کسی به بیمارمان کمک کند، مرد پر هیکلی را کشان کشان به اورژانس آوردند. آن مرد گلوی خود را گرفته و نفس نفس می زد. هر کاری کردیم روی تخت دراز نکشید بیمار به نظر سیانوزه بوده و مشکل تنفسی داشت.همراهان بیمار آرام نبودند و به سر و سینه شان میزدند. بالاخره از یکی شان که آرام تر به نظر میرسید پرسیدم: بابا بالاخره میگویید که چه اتفاقی افتاده یا نه؟همراه گفت آقای دکتر بیمار یک قاشق قورت داده!! گفتم حتماً شوخی می کنید، آخر چطور شد که قاشق را قورت داده؟ جواب داد: که این آقا سرما خورده بودند خانمش خواسته که با یک قاشق ایجاد استفراغ کند، یکدفعه مریص نفس کشیده و دچار سرفه گردیده و بدنبال آن ناگهان قاشق را قورت داده و حدود نیم ساعته که دچار تنگی نفس شدیدی شده است. ماندم که چکار کنم. گلویش را معاینه کردم چیزی ندیدم. صدای بیمار بد جوری گرفته بود و صدا از حلقش خارج نمی شد.از یک پرستار با سابقه که از کادر قبلی و با تجربه اتاق عمل بود کمک خواستم. به هر شکلی که بود بیمار را روی تخت خواباندیم و در حالی که سر خود را پایین تر از تخت گرفته بود،از او خواستیم که چند کلمه ای حرف بزند، ابتدا قبول نمی کرد ولی همین که خواست چیزی بگوید، احساس کردم قسمتی از قاشق را در حلق بیمار دیدم. با کمک پرستار بیمار را مجبور کردیم پشت سر هم صحبت کند در حین حرف زدنش بایک پنس بزرگ قسمتی از قاشق را که بیرون حلق آمده بود،گرفته و با یک حرکت آن را سریع بیرون آوردیم.آنچه که دیدیم یک قاشق کوچک نبود بلکه قاشق بزرگی بود که از طرف دسته داخل نای و از طرف دیگر ما بین حلق و نای گیر کرده بود. بعد از اینکه قاشق را درآوردیم بیمار از حالت تنگی نفس در آمده و آرام آرام سیانوزش بر طرف و مدتی بعد مرخص شد.آنچه به نظرم رسیداین بود که طب سنتی طب خوبی بوده ولی نه بدست افراد بی اطلاع و نا آگاه ، بسیار دیده ام که بیماری به دنبال سرماخوردگی در خانه بخاطر بی دقتی و بی تجربگی به جای باد کش گذاشتن باعث سوختگی های شدید پشت بیمار شده و نها یتاً باعث بستری شدن بیمارخود گردیده اند. به نظرمیرسد ایجاد رشته تخصصی طب سنتی که به تازگی در دانشگاههای ما مطرح شده، می تواند ارتباط دو جهان پزشکی قدیم و نوین را توسط افراد دانشگاهی به هم وصل و مفید واقع شود.